ويليام بليك شاعر و نقاش انگليسي در 27 نوامبر 1757م در لندن به دنيا آمد. وي در كودكي پس از رها كردن مدرسه به كار در يك كارگاه گراور سازي پرداخت و به فراگيري نقاشي نيز روي آورد. بليك پس از آن به آموختن هنر يوناني پرداخت وبا مصور كردن كتبي از قبيل كمدي الهي دانته، خود را شناسانيد. وي با آنكه تحصيلات مرتبي نداشت، با اين حال به سرودن شعر نيز روي آورد. اما چون ناشري پيدا نكرد، شعرهاي خود را روي صفحات فلزي حك نمود و آن را براي دوستانش فرستاد كه اين خود جمع بين هنر و شعر بود. وي در سال 1794م ديوان نغمه‏هاي تجربه را انتشار داد كه اشعار كوتاه اين مجموعه كه بليك در آنها علاوه بر تعبيرات و استعارات زيبا، كلمه‏ها و وزن‏هاي خوش‏آهنگ و تصويرهاي دلپذير به كار برده بود، در رديف اشعار تغزلي زمان و كامل‏ترين اشعار غنايى زبان انگليسي شناخته شد. بليك در اشعار خود، در عين استفاده از تعابير و اشارات زيبا و خوش‏آهنگ، از واژه‏هاي مبهم و استعاري نيز بهره مي‏گرفت و در ساختار سروده‏هاي خود، اصول علمي و عقلاني پذيرفته شده و رايج در زبان خود را كنار مي‏گذاشت. او معتقد بود تنها راه رسيدن به حقيقت روي آوردن به باطن و عالم كشف و شهود است. بليك در نوشته‏هاي خود تاكيد داشت كه خوبي و بدي و عشق و كينه براي زندگي انسان لازم است، زيرا بدون پيوستگي عناصر متضاد، هيچ‏گونه پيشرفتي حاصل نمي‏شود. وي در عين حال به مسائل اجتماعي و سياسي توجه داشت و آثاري تحت تاثير دلبستگي او به مسائل روز به نگارش درآورد. بليك يكي از پيش‏گامان نامي مكتبي است كه راه را براي پيدايش رمانتيسم كه مبتني بر عواطف و خيال‏پردازي است، هموار كرد. اشعار او كه مقامي بلند در ادبيات انگليس دارد غالباً مذهبي و عرفاني است. بليك خودش اين اشعار را چاپ مي‏كرد و گراورهاي آن را مي‏ساخت و همسرش كتاب‏ها را صحافي مي‏نمود. بهشت و جهنم، درهاي بهشت و اروپا و بيت‏المقدس از جمله آثار معروف او هستند. ويليام بليك سرانجام در 24 مه 1827م در 60 سالگي درگذشت. بليك به دنياي عرفان تعلق دارد و در نوشته‏هايش شيوه‏اي استعاري و مبهم به كار مي‏برد كه فهم مضامين آثارش را دشوار مي‏سازد. حتي در تصاوير و حكاكي‏هايش نيز به همين خصوصيت پاي‏بند است. وي همه جا عالم محسوس را انكار مي‏كند و اشياء را چنان كه در ظاهر نمودار مي‏شود، نمي‏بيند و تنها در باطن آنهاست كه خصوصيت جاوداني بودن را تشخيص مي‏دهد. بليك از راه كشف و شهود مي‏خواهد استعدادهاي نهفته را واقعيت بخشد و همه جا بي‏حاصلي عقل و منطق را به اثبات رساند. ازاين رو آثار او را در زمان حيات، چون آثار ديوانگان مي‏پنداشتند، اما پس از مرگ رفته رفته به شخصيت استثنائيش پي بردند و زيبايي و قدرت آثارش را شناختند، چه در شعر، چه در هنر حكاكي و نقاشي.